فاسق گرفتن. با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی. (یادداشت مؤلف). مردی را به نامشروع یار و همخوابۀ خود کردن زن، آبستن شده بودن به وجهی نامشروع. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مول شود
فاسق گرفتن. با مردی به حرامی رابطه یافتن زنی. (یادداشت مؤلف). مردی را به نامشروع یار و همخوابۀ خود کردن زن، آبستن شده بودن به وجهی نامشروع. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مول شود
کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن، کنایه از انتقام گرفتن: آنگاه بیابند داد هر کس مظلوم بگیرد گلوی ظلام. ناصرخسرو. بیگنهی تات کار پیش نیاید وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار. ناصرخسرو. ور حسد گیرد ترا در ره گلو در حسد ابلیس را باشد غلو. مولوی
کنایه از آهنگ خفه کردن و کشتن، کنایه از انتقام گرفتن: آنگاه بیابند داد هر کس مظلوم بگیرد گلوی ظلام. ناصرخسرو. بیگنهی تات کار پیش نیاید وآنگه کت تب گلو گرفت گنهکار. ناصرخسرو. ور حسد گیرد ترا در ره گلو در حسد ابلیس را باشد غلو. مولوی